خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
و ماه ـ عشق ِ بلند ِ من ـ ورای دست رسیدن بود.
دختری از دیار فرزانگان
دانشجوی کارشناسی حقوق، دانشگاه آیت الله بروجردی.
تمام مطالب این وبلاگ متعلق به نویسنده است و کپی فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

خاطره بازی

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۹ ب.ظ

در طی ترم تحصیلی ای که گذشت با هماهنگی هایی که استاد درس جزا انجام داده بودن ما یک بار به همراه دوستان رفتیم زندان زنان! و یکبار هم رفتیم دادگاه! شاید باورتون نشه ولی محیط زندان اونقدر ناراحت کننده و غم انگیز نبود نسبت به محیط دادگاه! نمیخوام زیاد از محیط زندان بگم چون چیز خاصی حقیقتا دستگیرم نشد فقط در لابه لای صحبتهای زندانیان به این نتیجه رسیدم که یه جورایی فقط دارن کارهای ناشایست خودشون رو توجیه می کنن! اما در مورد دادگاه:

روزی که قرار بود بریم دادگاه من و چندتا از دوستام قرار گذاشتیم با هم بریم. یکی از بچه ها از شهرستان میخواست بیاد، شب قبلش من بهش زنگ زدم اما در دسترس نبود بنابراین ما نتونستیم باهاش هماهنگ کنیم که مستقیم بیاد داده و نره دانشگاه منتظر ما بمونه! این دوست عزیزمون خانم (ن) بی خبر از همه جا اومده بود دانشگاه!!! درحالی که ما رفته بودیم دادگاه!!!! ما رسیدیم دادگاه و توی قسمت ورودی که داشتیم گوشی هامون رو تحویل میدادیم (ن) به من زنگ زد و کللللللی شاکی بود از اینکه چرا منو جا گذاشتید و... خلاصه من بهش گفتم از همون دانشگاه یه آژانس بگیر و بیا دادگاه من نمیرم تو و منتظر میمونم تا شما هم برسی!!! من منتظر موندم و بقیه ی دوستان رفتم داخل دادگاه! پرونده هایی که به اونها افتاد حقوقی بود اما ما چون دیر رسیدیم و شعب حقوقی جا نداشت رفتیم شعب کیفری!!!! از جزئیات پرونده ها که بگذریم، واقعا روحیه میخواست سر و کله زدن با اون آدمایی که نمیدونستی واقعا حرفایی که میزنن راست هست یا دروغ! اینکه حکمی که صادر میکنی عادلانه هست یا نه و... خلاصه با دوستان تصمیم گرفتیم که برای کسب تجربه برای آینده ی کاری، هفته ای یک روز بریم دادگاه و در جلسات دادگاه شرکت کنیم! به قرارمون پایبند بودیم تا اینکه با یک پرونده ی "قتل" مواجه شدیم! چه استرسی داشتیم اون روز! دوستان خیلی مشتاق بودن برای رفتن به جلسه ی دادگاه کیفری استان (که توی یکی از شعب همون دادگاه برگزار میشد) تا ببینن اوضاع از چه قراره! وقتی وارد سالن دادگاه شدیم با دیدن شخص قاتل خشکم زد!!!!! به محض اینکه دیدمش صورتم رو برگردوندم! بغضی به اندازه ی صخره گلوم رو گرفته بود و از شدت ناراحتی صورتم سرخ شده بود! اصلا نمیتونستم یک قدم بردارم و برم جلوتر! خدایا.... چی میدیدم...؟ یه مرد میانسال با موهای جو گندمی که لباس زندان به تن داشت و زنجیر به پاهاش بسته بودن و دستبند به دستش  و یه پسر جوون (که بعدا معلوم شد پسرش هست) سرش رو گذاشته بود روی شونه ی او و گریه میکرد... با اینکه از جزئیات پرونده ی اون فرد به اصطلاح قاتل آگاهی نداشتم و نمیدونستم واقعا گناهکار هست یا بیگناه اما با دیدن اون صحنه اشک از چشمام سرازیر شد... جلسه ی دادگاه و محاکمه شروع شد! از جزئیات اون پرونده بهتره چیزی نگم اما همین بس که یه اشتباه کوچیک، یه عصبانیت کوچیک میتونه منجر بشه به یک قتل خویشاوندی و ای چققققققدر دردناکه! اون روز تا شب اصلا حال خودم رو نمیفهمدم به حدی تحت تأثیر اون جو و دردناک بودن اون پرونده قرار گرفتم که حتی اعضای خانواده هم دگرگونی حال من رو متوجه شدن و میدونستن یه غم بزرگ جا باز کرده روی دلم...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۸
دختری از دیار فرزانگان

نظرات  (۵)

سلام 
جای تعجب برام داشت که تو شعبه کیفری راهتون دادند ..
دادگاه شهر ما که اجازه حضور دانشجو تو پرونده حقوقی را هم نمی دهد 
فقط کاراموز ....
پاسخ:
سلام دوست عزیز.
خب تمام جلسات دادگاه علنی هستن بجز جلسات دادگاه اطفال به همین خاطر نه تنها دانشجویان حتی مردم عادی هم میتونن در جلسات دادگاه حضور داشته باشن!! ممنونم از حضورتون.
در مورد علنی بودن که بله ..اما اینجا اجازه نمی دهند ..شاید به خاطر حفظ ابروی طرفین درگیر دعوا ..
بهر حال موقعیت خیلی خوبی است اگر بتوانید از جلسه استفاده کنی 
موفق باشی 
پاسخ:
بله، موقعیت خوبی که هست اما من تصمیم گرفتم دیگه نرم دادگاه!!!! شاید به نظرتون مسخره بیاد ولی از نظر روحی توان تحمل اون جو سنگین رو ندارم!  اتفاقات بدی که توی اون محیط می افته روی روحیه م تاثیر سوئی میذاره!
۱۲ تیر ۹۴ ، ۲۳:۴۶ سیدمهدی رضوی
حقوق علمیه که آدمو سنگ میکنه ! بعد یه مدت عادت میکنید
چه گرایشی آزمون میدید ارشد؟
پاسخ:
بله حق با شماست.
ایشالا گرایش خصوصی
۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۰:۳۲ سیدمهدی رضوی
میتونم راهنماییتون کنم راجع به منایعچون خصوصی با اینهمه منبع قلق های خاص خودشو داره .البته اگه فک میکنید لازمه
پاسخ:
چرا که نه! حتما٫ خوشحال میشم.
سلام.از سفر که برگشتید خبر بدید بهم مفصل براتون بنویسم

پاسخ:
باشه. ممنونم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">