خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
و ماه ـ عشق ِ بلند ِ من ـ ورای دست رسیدن بود.
دختری از دیار فرزانگان
دانشجوی کارشناسی حقوق، دانشگاه آیت الله بروجردی.
تمام مطالب این وبلاگ متعلق به نویسنده است و کپی فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

اینو دیگه بذارم کجای دلم؟؟!!! عایا؟؟؟!!!!

جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۰ ق.ظ

این اصلا خوب نیست که دختر خانواده باشی اما انگار نه انگار! واااالاااا !!!! دخترای مردم باید لقمه بگیری بذاری دهنشون اونوقت ما از تعمیر شیرآلات خونه بگیر تا تنظیم آنتن و نصب کولر و بخاری و... !!

اینکه این چند روز خیلی سرد بود و من واااااقعا حال نداشتم برم از داخل انباری بخاری رو بیارم و نصب کنم مهم نیست که!!! مهم اینه از دیشب که دیگه مجبور شدم و سرما زیاد بهمون غلبه کرد و رفتم بخاری رو تک و تنها حتا !!!! اوردم و چققققققدر هم باهاش کلنجار رفتم تا نصب شده تا خود الان که نشستم جلوی مانیتور و دارم خزعبلاتم رو مینویسم از شددددت کمر درد و گردن درد نخوابیدم!! الانم خوابم میاد ولی نمیتونم بخوابم چون خواب زده شدم!!!!!!

+ یا خدا!! فردا و دادرسی مدنی رو به خیر بگذرون!!!!!! من از طریق همین تریبون اعلام میکنم 100 تا صلوات نذرت!!!!! واااالاااا !!!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۸
دختری از دیار فرزانگان

نظرات  (۱۴)

دمتون گرم شیر زنی هستید ...

پاسخ:
ای بابا چه فایده!!
ماشالا یه پا مردی واسه خودت :)))
پاسخ:
همه همینو میگن ولی خودم اینجوری بودن رو دوست ندارم!!
وبتون خیلی عالیه موضوعاتشو متنوع ترکنین بهتره
پاسخ:
چشم:)
تنوع موضوعی بستگی به تنوع خاطراتم داره!!
چی گفتم:)))
اشکال نداره که
طعم پسر بودن رو میچشی دیگه :دی
پاسخ:
آخه پسرا قوی تر هستن!! ولی ما چی؟!!!:((
اشکال نداره
شما هم قوی میشی :دی
ولی قوی شدی به پسرا زور نگیا :دی
پاسخ:
من کارم زور گفتنه اصن:))))

حرفهای ما هنوز ناتمام

تا نگاه می کنی : 
وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی !

پیش از آن که با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود 
آی ...
ای دریغ و حسرت همیشگی!

ناگهان

 چقدر زود 
دیر می شود !

پاسخ:
زیبا بود. ممنونم.
سالروز تولد آدم نزدیک بود و خداوند سخت در اندیشه ی هدیه ای برای آدم بود.


یکی از فرشتگان ، شاید میکاییل ، پیش آمد و گفت : او را به گردشی بر فراز زمین ها و دریا ها ببر.


خداوند گفت کم است. این را خودش بدست می آورد.


فرشته دیگری شاید ، اسرافیل ، گفت : گوهر شب چراغ را به او بده ، شادمان خواهد شد.


خداوند ابرو در هم گشید و گفت هنوز نمیدانید آدم کیست ؟ که چنین چیزی پیشکش می کنید ؟


فرشتگان سکوت کردند. دردانه خداوند روزی دگر یکساله می شد. و آنها نمیدانستند چه ارزشی دارد این روز.


خداوند : گفت خودم می دانم.


سپس فرشتگان را فرمود تا از گوشه گوشه کائنات قطره های پراکنده مهربانی را گرد آورند.


و از لابلای گلبرگ گلهای زمین و بهشت شهد های خوشبو بیاورند.


و سپس آمیزه ای از این همه طراوت شهد و لذت را به باقی مانده گلی زد که آدم را از آن سرشته بود.


آن روز آدم خوابید ، و وقتی بیدار شد تنها نبود. 



خداوند زن را آفرید.



روز تولد آدم ، روز تولد عشق ، روز تولد تمنا و روز زیبای هم آغوشی و تکامل دردانه (های) خداوند بود. 


روز تولد آدم ، روز مرگ تنهایی بود. عطر زن در زمین پیچید.


هدیه عروسی این دو ، گوهر شب چراغ بود. که آدم بر فراز خانه اش افراز نمود.


تنها خداوند این تنهایی را فهمیده بود. چون خودش تنها بود.
پاسخ:
خیلی زیبا بود. ممنونم.
کاش همه قدر زن ها رو بدونن و فقط یه عنوانیک وسیله و ابزار به زن نگاه نکنن.
درود خانم وکیل نیستی 
پاسخ:
به دنبال کسب علم بودم!!!!!

آخر این قصه تاریک است، حتی این غزل هم

مرگ ســـهراب دلم را  نوشدارویی ندارد

من به آتش می کشم خود را ولی در سطر آخر

یک نفر می سوزد از شمعی که سوسویی ندارد


پاسخ:
ممنونم.

عشق موهبتی است

که میان تلنگر یک نگاه نطفه می بندد

و زندگی

جوشش نهریست که از روشنای چشمة عشق

تا همیشه جاریست.

نیلوفرهای حاشیة رود

خوابهای معصومانة ستاره گانند

که با بلوغ خورشید به تاراج می روند،

و شبنم

اشک حزن آلود پایان همآغوشی

ماهتاب و آیینه است،

پاییز

زیباترین مصرع شعر طبیعت،

و سرو

غرور کوچک کوه را به سخره می گیرد.

آرزو

عاشقانه ترین تعبیر

هجرت فصول دلتنگی هاست

در واحة شادی،

و بر بستر ابر

دختر باران در تب رسیدن

به یاسِ باغچه

خواب های آشفته می بیند.

درود صبح خانم وکیل بخیر و شادی 

مرا با چون تویی همآشیان ساخت

تو را با چون منی همداستان کرد

 

گواهی بھتر از حافظ ندارم

که قولش این غزل را جاودان کرد

 

شب تنھایی ام در قصد جان بود

خیالت لطفھای بیکران کرد

پاسخ:
سلام. صبح شمام بخیر
ممنونم.
درود خانم وکیل 



ئه ومانی نیه ژیانه=اونی که معنی ندارد زیستنه 

ژیان ژانه =زندگی درد است 

فرهنگ و زانی بی قدره = فرهنگ و سواد بی ارزش شده 

این سانه کان کیش وماتن =ادم ها بی ارزشند کیش و مات هستند 
پاسخ:
ممنونم.
راستی یه سوال: زبان کردی با لکی فرق میکنه؟
درود شبیه هم هستند 

زبان لری =لکی =سورانی = فیلی= ارائر=جافی =همه زیز شاخه زبان هوامی یا کردی اصیل است 
پاسخ:
چه جالب!
به جایش الان بخاری اتاقت روشن است ...:)
ن هنوز کسی برایم این کار را نکرده خودم هم بلد نیستم ...خخخ
دمت گرم ...ه
پاسخ:
موافقم:)) باید رو به آینده داشت!
مرسی:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">