خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
و ماه ـ عشق ِ بلند ِ من ـ ورای دست رسیدن بود.
دختری از دیار فرزانگان
دانشجوی کارشناسی حقوق، دانشگاه آیت الله بروجردی.
تمام مطالب این وبلاگ متعلق به نویسنده است و کپی فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

خندیدن در حد دل درد!!!!

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۲۷ ب.ظ

هفته ی گذشته که با استاد "م" کلاس داشتیم در حال نوشتن جزوه بودم که سمیرا یواشکی زد بهم و تو گوشم گفت: چرا کت استاد کجه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!! منم که تا اون موقع متوجه نشده بودم یه نگاهی به کت استاد انداختم و دیدم که بله! کوتاه بلند بود!! گفتم: نمیدونم!!!!! بعد بیشتر دقت کردم و یواشکی تو گوشش گفتم: یقه شو کج پوشیده!!!!!! هیچی دیگه سرمون رو انداختیم پایین و دوباره شروع به نوشتن جزوه کردیم!

دیروز که باهاش دوباره تجارت داشتیم دیدم دوباره کتشون کجه!!!!!

امروز که باهاشون اداری داشتیم بازم همون حالتی بود!!!!!

خلاصه توی سرویس سمیرا گفت: راستی دیدی کت استاد هنوز کج بود!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟ منم گفتم آره!!! دیروزم همینجوری بود!!!! یکی از بچه ها هم که باهامون بود گفت اینکه چیزی نیست! ترم قبل استاد "ی" اومده سر کلاس در حالی که دکمه های بلوزش رو بالا پایین بسته بوده! ما هم هر وقت که چشممون می افتاده به بلوزش خنده مون میگرفته!!! دیگه آخر استاد عصبانی شده گفته به چی میخندید؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! یه بار دیگه بخندید براتون منفی میذارم!!!!!!!!!

افتادم یاد اینکه سر یکی از کلاسا یکی از این بچه های ترم بالایی جفت من بود بعد در گوشم گفت: میدونی استاد زیر این شلوارش زیر شلواری پوشیده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! من با تعععععععجب فراوان در حالی که داشتم شاخ درمیاوردم گفتم: از کجا میدونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!! گفت: ببین!! معلومه!! گذاشتش زیر جورابش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نچ نچ نچ !!!! شرم بر ما دانشجویان دانشجو نما حتا !!!!!

بعدن نوشت: داشتم از دانشگاه میومدم توی پیاده رو بودم یه موتوری توی خیابون داشت رد میشد از کنار من که رد شد برگشت یه چیزی گفت (البته چون من هندزفری تو گوشم بود نشنیدم دقیقا) بعد همونجوری داشت به من نگاه میکرد و میرفت که یهو رفت توی بلوار!!!!!!!!!!!!!!!!!! تو دلم گفتم: آخیییییییشششششششششش !!!!!!!! خوبت شد!!!!! تا تورو باشه سرت رو بندازی پایین رانندگیت رو کنی!!!!!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۱
دختری از دیار فرزانگان

نظرات  (۴)

باشد بنای خیری
پاسخ:
:)
وای خیلی باحال بود..فک کن دکمه هاش رو بالا پایین بسته باشه :)))
ما یه بار استادمون زیر شلواریش ازشلوارش زده بود بیرون :دی
پاسخ:
آره خیلی!!
واااااقعععععن؟؟؟؟؟!!! :)))))))))))))))))))))))
درود خانم وکیل 

تمام سپاسم از آن کسیست که به من نیازی نداشت اما فراموشم نکرد.

(کورش کبیر)


پاسخ:
زیبا بود. مرسی
درود خانم وکیل 

صدای تو را


از پشت شیشه های مه آلود با من حرف می زدی 
صورتت را نمی دیدم 
به شیشه های مه آلود نگاه کردم 
بخار شیشه ها آب شده بود 
شفاف بودند ، اما تو نبودی 
صدای تو را از دور می شنیدم 
تو در باران راه می رفتی 
تو تنها در باران زیر یک چتر به انتهای خیابان رفتی 
 
از یک پنجره در باران صدای ویلن سل شنیده می شد 
 
سرد بود 
به خانه آمدم 
پشت پنجره تا صبح باران می بارید

پاسخ:

گذشته که حالم را گرفته است

آینده که حالی برای رسیدنش ندارم

و حال هم حالم را به هم میزند

چه زندگی شیرینی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">