خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
و ماه ـ عشق ِ بلند ِ من ـ ورای دست رسیدن بود.
دختری از دیار فرزانگان
دانشجوی کارشناسی حقوق، دانشگاه آیت الله بروجردی.
تمام مطالب این وبلاگ متعلق به نویسنده است و کپی فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

دوستان روش خدا برای محافظت از ما هستن!!!

چهارشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۲۰ ب.ظ

یادمه چند وقت پیش توی یه پستی نوشتم دیگه از ته دل نمیخندم، اما توی این مدت به واسطه ی داشتن دوستان خوب اییییییینقدر بارها و بارها از ته دل خندیدم که شاید به اندازه ی یک عمر برام کافی باشه!

امروز با سحر و سمیرا رفتیم کتابخونه، وای که چققققدر سرد بود، یه دونه بخاری گذاشته بودن و همه ی اعضای کتابخونه دور اون جمع شده بودن!! ما هم داشتیم از شدت سرما میلرزیدیم! مسؤول کتابخونه رفت بخاری نمازخونه رو روشن کرد و ما سه نفر رفتیم داخل نمازخونه!! هوا خیلی سرد بود و سمیرا چنان چسبیده بود به بخاری و تکون هم نمیخورد که از یک طرف داغ داغ شده بود و از طرف دیگه یخ زده بود!!!! بعد جالب اینجا بود هی دم به دقیقه دست میکرد زیر بخاری و هرچی آشغال اونجا بود میکشید بیرون میداد دست من!!!!!! بعد سمیرا رفت بیرون و اومد هی داشت میخندید! بهش گفتیم پس چرا میخندی؟؟ قضیه رو که گفت منم افتادم خنده، اونوقت سحر هی میگفت: چی؟؟ ما هم که بهش میگفتیم چون آروم میگفتیم اون نمیشنید ما چی میگیم هی دوباره میگفت چی؟؟ بعد برداشت هایی که از حرفامون میکرد به حددددددددی خنده دار بود که من و سمیرا مردیم از شدت خنده!!! خوب بود توی نمازخونه بودیم وگرنه بیرونمون میکردن!!!!!

بعد از ظهر خسته شده بودن داشتن جدول حل میکردن! وقتی که من رفتم پیششون تقریبا همه ی جدول رو حل کرده بودن و فقط دو سه تا ازش مونده بود! بعد یکی از سوالات جدول این بود: نخستین پیامبر چه کسی بوده؟؟ بچه ها نوشته بودن آدم! سحر دیگه ازمون جدا شد و رفت سراغ درسش! من چشمم افتاد به این سوال و گفتم: کی نوشته نخستین پیامبر آدم بوده؟ سمیرا هم که فکر کرد منظور من از این سوال اینه که جوابی که دادن اشتباهه گفت: سحر گفته ولی من بهش گفتم آدم که پیامبر نبوده!!!!!! حضرت بوده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

عاقا من با شنیدن این حرف سمیرا چنان زدم زیر خنده چنان خندیدم که اصن نمیتونستم سر پا بمونم همونجا نشستم کف کتابخونه!!!! سمیرا وقتی فهمید چه سوتی ای داده اونم بدتر از من افتاد خنده و دیگه نتونست بمونه و از کتابخونه رفت بیرون!!!!! سحر وقتی ما رو دید اومد که بدونه قضیه از چه قراره با دیدن وضعیت ما اون هم غش کرد توی خنده و به دنبال سمیرا از کتابخونه رفت بیرون!!!!!! منم بعد از اونا رفتم! خلاصه ایییییییییییینقدر خندیدیم که دل درد گرفتیم! باور کنید من فکم هنوز درد میکنه!!! جالبه هر کی از اونجا رد میشد با تعجب نگامون میکرد!! فکر میکرد ما سه تا دختر دیوونه شدیم!!!!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۱۳
دختری از دیار فرزانگان

نظرات  (۹)

من هم درس دارم ه مدرسه و هم خسته از روزگار این اهنگ وبم را گوش کن می دانی چرا نمی نویسم 
پاسخ:
چی بگم والا!
من نمیدونم چرا مرورگرم آهنگ وبلاگ ها رو پخش نمیکنه!
این دوستان قطعا از بهشت اومدن تا زندگی رو قشنگ کنن :)

من هم روزهای زیادی از زندگیم رو مدیون دوستان خوبم هستم..

دوستیتون مستدام عزیزم :)))
پاسخ:
موافقم.
مرسی:)))
درود خانم وکیل باشی 

خندیدن بر هر دردی دواست 

امیدوارم همیشه خنده بر لبانت جاری باشه 
پاسخ:
ممنونم:))
درود خانم وکیل 

من اگر ساز کنم حاضری آواز کنی ؟
غزلی خوانی وچون نغمه ی دل بازکنی 
بلدم ناز خریدن بلدی ناز کنی ؟
یا نشینی به ببرم شعرنو آغازکنی؟؟ 
بلدم راز نگهدار شوم راز بگو 
بلدی راز نگهداری و دمساز کنی ؟
بلدم با تو به دنیای دلت سیر کنم 
بلدی قفل دلِ عشقِ مرا باز کنی 
بلدم پر بکشم تا به نهایت به دلت 
بلدی عشق شوی عاشقی ابراز کنی
پاسخ:
خوش به حالتون شما چقدر چیز بلدید!!!!
ولی من هیچ کدومو بلد نیستم!!!:)))) :دی
 سلام خانم وکیل باشی 

 باران میاد شهر شما 
پاسخ:
سلام. صبح بارون بود ولی الان آفتابیه!
۱۶ آبان ۹۴ ، ۰۷:۴۷ کیارش رادمنش
درود صبح عالی بخیر خانم وکیل باشی
پاسخ:
سلام.
ممنونم.
درود وقت عالی بخیر 
درود خانم وکیل 
حال شما احوال شما 
پاسخ:
سلام.
والا مشغول درس و دانشگاهم.
درود گل خواهر وکیلم 

بازی روزگار را نمی فهمم !!!


من تو را دوست دارم

تو دیگری را

دیگری مرا

و همه ما تنهائیم...
پاسخ:
تنهایی رو خوب اومدید!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">