خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
و ماه ـ عشق ِ بلند ِ من ـ ورای دست رسیدن بود.
دختری از دیار فرزانگان
دانشجوی کارشناسی حقوق، دانشگاه آیت الله بروجردی.
تمام مطالب این وبلاگ متعلق به نویسنده است و کپی فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

میزبان هم میزبان های قدیم:)))

چهارشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۳۲ ب.ظ

امروز مهمون داشتیم، پسرخاله ی محترم تاکید کرد که من خورش کرفس میخوام!!! گفتم شرمنده ی اخلاق ورزشیتم! من کار دارم حوصله ندارم خورش کرفس درست کنم، از او اصرار و از من انکار که گفتم: شرط داره، باید جزوه هامو بنویسی تا برات درست کنم!!!! قبول کرد! گوشی رو با هندزفری دادم بهش و رفتم سراغ غذا! یک ربع، 20 دقیقه که گذشت دیدم هی داره غر میزنه! در حالی که ملاقه دستم بود رفتم پیشش گفتم: چی شده هی غر میزنی!!؟؟ گفت: من اصن نمیفهمم این چی میگه!!!!! اصن چیزایی که میگه بلد نیستم بنویسم!! گفتم خجالت بکش!! مثلن دانشگاه رفتی! گفت به خدا نمیفهمم!! اصن املاشون رو بلد نیستم بنویسم!!!!!!!!!! گفتم عیبی نداره، یه کار دیگه بهت میدم! رفتم چسب 5 سانتی رو اوردم تمام کتابچه های قانون رو هم اوردم گفتم: اینا رو که بلدی چسب کنی؟؟؟؟؟!!!!! ضمنن اونجوری مظلومانه نگام نکن! من دلم به رحم نمیاد ها !!!!!! و دوباره رفتم سراغ خورش کرفس!!! یه نیم ساعت بعد برگشتم دیدم کارش تموم شده داره نگاه تلویزیون میکنه!! گفتم: عه!! پس چرا بیکاری؟!!!!! سالنامه مو با خودکار دادم بهش گفتم بی زحمت این چند صفحه چک نویس رو پاک نویس کن !!!!!! نگاه مظلومانه ش تبدیل به نگاه خشونت آمیز شد! گفتم اونجوری نگام نکن! من نمیترسم ها !!!! یه نگاهی به مامانم انداخت و گفت: دیدی توروخدا خاله!!!!!؟؟؟؟ بعد همه با هم زدیم زیر خنده!!!:))))


موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۴
دختری از دیار فرزانگان

نظرات  (۴)

۱۴ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۳۶ ...ما شیعه ها ...
خخخخخ فکرکنم دیگه از خورشت کرفس متنفر شده باشه :) 
پاسخ:
از قضا چنان با ولع میخورد انگار نه انگار ازش بیگاری کشیدم!!!!!
۱۴ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۵۲ پریســـآتیـــــس : )
بایدم با ولع میخورد، کلی بابتش زحمت کشید :دی
پاسخ:
واقعنم!:)
:)))
من نیز با پسر عمه هام همینجوری میکنم:دی
 البته فقط به این خاطر که اذیتم میکننو منو مسخره میکنن همیشه یا تیکه میندازن بهم مجبوووووووووورم میفهمییی مجبووووووور
اصن دلم خنک میشه
پاسخ:
منم مجبوووووووور شدم!!!! میفهمم:))))))))
عجب!!!!!!!!
یادم باشه نیام خونتون چون ممکنه از منم بیگاری بکشی :)
پاسخ:
از تو که صد در صد بیگاری خواهم کشید !! مطمئن باش اون هم در حد بشور بساب :)))))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">