باران و امید
چه بارونی میاد!!!! به شدت هرچه تمام تر داره میباره!
عاقا ما یه خواهر زاده ای داریم که 25 دی ماه میشه 2 سالش، ایشون به آب میگن آبلو!!!!!!!! یکی از بزرگترین تفریحاتش توی زندگی آب بازی هست! ینی وقتی میاد خونه ی ما تمام خونه و زندگیمون رو آب میبره!!! بعد وقتی بارون میاد بدو بدو میره توی حیاط و به آسمون اشاره میکنه و میگه: آبلو!!!!!!!!!!! آبلو!!!!!!!!! منظورش اینه که داره از آسمون آب میاد!!!
خب این شما و این هم برنامه های من برای چند ماه آینده:
1- اصن یه مدتیه رفتم تو فاز اینکه غزلیات حافظ رو با شرح و تفسیر یکی یکی بخونم و حفظ کنم!!! امیدوارم موفق بشم!
2- باید این ترم دانشگاه و امتحانات و معدل رو همه با هم بترکونم!!!!!!
3- دوباره با دوستان خوندن فقه رو شروع کنم!
4- حتمن حتمن حتمن باید زبان رو دوباره وارد برنامه ی مطالعاتیم کنم!
اصن نمیدونم چرا ایییییییییییییینقدر به زندگی امیدوار شدم! مطمئنم از الطاف الهی هست و کمک خداست، خدا هیچ وقت بنده هاشو توی شرایط سخت زندگی تنها نمیذاره، اصن خودش گفته از رگ گردن به ما نزدیک تره. خدایا... شکرت
دوست دارم آینده ای بسازم که خیلیا انگشت به دهن بمونن! نه واسه اینکه چشمشون دراد! چون اصولا اهل چشم و هم چشمی نیستم واسه اینکه بدونن با وجود تمام مشکلات و گرفتاری ها میشه موفق شد!
خدایا به امید تو شروع میکنم خودت کمکم کن.
الانم باید برم بشینم مث یه دختر خوب و سر به راه دادرسی مدنی بخونم چون شنبه اگه استاد "ش" ازم بپرسه و بلد نباشم پوستم رو قلفتی میکَنه!!!