واقعا امل بودن به چه معناست؟؟
بعضی وقتا با دیدن بعضی از افراد آدم میمونه دقیقا چه رفتاری نشون بده، چکار کنه؟ چی بگه اصن؟ اینکه من توی دانشگاه به خون بعضیا تشنه ام و اونا هم متقابلا همین حس رو نسبت به من دارن بماند مهم اینه که بعضی از همکلاسی های محترم با اونا سر دوستی انداختن و الان جواب سلام ما رو به زور میدن! امروز سر کلاس استاد "م" بحثی افتاد و من صراحتا از اون اشخاص خاص (البته بدون ذکر اسم ولی خب معلوم بود کاملن منظورم کیا هستن) انتقاد کردم و کارایی رو که انجام میدن چرت محض!!! قلمداد کردم که یهو سیل انتقادات بود که از طرف دوستداران!!!! اونها یا راحت تر بگم بی جنبه هایی که تازه خر شدن و سرشون شیره مالی!!! شده به سمتم روانه شد که تو خودت مگه کی هستی که به اونا انتقاد میکنی!!!!!!!! این وسط حرف یکی ازشون خییییییییییلی روی اعصابم رفت و باعث شد به شدددددت باهاش برخورد کنم اون هم جلوی استاد "م" !!!!!! بله، عرض کنم خدمت شما طرف برمیگرده میگه: فلانی چون ترم قبل شاگرد اول بوده و این ترم شده شاگرد دوم پس مافوق!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ما محسوب میشه و ما باید از نظراتش تبعیت کنیم!!!!!! اینکه من چطوری باهاش برخورد کردم که باعث شد کلاس تا لحظاتی در سکوت مطلق فرو بره بماند. مهم اینه که بعضی از دخترا خیییییییییییییییییییییلی خر تشریف دارن! ببخشید که این لفظ رو به کار میگیرم! اصن شخصن معتقدم حیف لقب خر که بدیم به بعضی از دخترا!
دوست داشتم برگردم پیش اون 20-30 نفر به یکیشون بگم تف توی اون روت که به خاطر یکی خودتو چاق میکنی چون از دخترای تپل خوشش میاد بعد که باهاش به هم میزنی به خاطر دیگری رژیم میگیری و لاغر میشی چون از دخترای مانکنی خوشش میاد!!
بگذریم... هر چی بنویسم عصبانی تر میشم.