خاطره نگاری !
پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۵۲ ب.ظ
دیروز امتحان دادرسی مدنی داشتم با استاد " ش " ، دادرسی یکی از اون درسایی هست که علاقه ای بهش ندارم آخه به نظرم خیلی خشک و خشن!! هست. از اونجایی هم که وقتی به درسی علاقه نداشته باشم خوب یادش نمیگیرم و از اونجایی که استاد " ش " به سختگیری معروفه و نمیشه سر سری از درساش گذشت من 5 بار !!! کتاب و جزوه رو خوندم و خدایی امتحان هم خیلی خوب بود! خلاصه دیروز با اینکه شبش تا یک بیدار بودم و 5 صب هم از شدت درد از خواب بیدار شدم و تا ساعت 8 به خودم پیچیدم ولی امتحان رو خوب جواب دادم و البته سوالات هم خوب بودن!
بعد امتحان که اومدم خونه یه دوش گرفتم و خوابیدم!!! میخواستم خستگی در کنم برای امتحان اداری امروز با استاد " م " . بیدار شدم و شروع کردم به درس خوندن که دوباره درد بی درمون!!! اومد سراغم و امونم رو برید منم در حالی که این شکلی بودم:
یه دستم تو موهام بود که اونا رو تاب داده بودم دور دستم و از شدت درد میکشیدمشون!!!! و یه دستم به جزوه بود که میخوندمش و شماره ی مواد رو یادداشت میکردم که یادم نرن!!!
دیشب هم که ساعتی یکبار بیدار میشدم و گل های قالی رو با چنگ می کَندم!!! بعد جالب اینجا بود که دقیقه ای یه نفر پیام میداد که فلان قسمت از مرخصی استحقاقی که استاد گفته ینی چی؟؟؟؟ منم در جواب همه میگفتم فردا براتون توضیح میدم، توضیحش زیاده اینجوری نمیشه!!!
بعد امروز صب که رفتم واسه امتحان هر کی منو میدید با دیدن رنگ و روی پریده م اول میگفت: عه !! حالت خوبه؟؟؟ چرا رنگت پریده؟؟ بعد قبل از اینکه من جوابی بدم میگفت: خو حالا فلان قسمت مرخصی استحقاقی چی بود؟؟؟!!!!!!! یکی از کسانی که قرار بود براش اون قسمت رو توضیح بدم سمیرا بود که با اینکه از سر ایستگاه دانشگاه تا چند دقیقه به امتحان با هم بودیم اما وقت نکردم واسش توضیح بدم!! بعد که رفتم سر جلسه دیدم دقیقا یکی از سوالات امتحان مرخصی استحقاقی بود!!!!!!! کلی عذاب وجدان گرفتم که خدایا الان سمیرا چکار میکنه!!!؟؟ بعد از امتحان که بهش گفتم گفت: تو که واسه " ط " توضیح دادی بعد دیگه من تو رو ندیدم منم همون توضیحات رو از " ط" پرسیدم و برام توضیح داده!! خیالم راحت شد و یه نفس راحت کشیدم، در غیر این صورت امشب از عذاب وجدان خوابم نمیگرفت!!!!
بعد امتحان که اومدم خونه یه دوش گرفتم و خوابیدم!!! میخواستم خستگی در کنم برای امتحان اداری امروز با استاد " م " . بیدار شدم و شروع کردم به درس خوندن که دوباره درد بی درمون!!! اومد سراغم و امونم رو برید منم در حالی که این شکلی بودم:
یه دستم تو موهام بود که اونا رو تاب داده بودم دور دستم و از شدت درد میکشیدمشون!!!! و یه دستم به جزوه بود که میخوندمش و شماره ی مواد رو یادداشت میکردم که یادم نرن!!!
دیشب هم که ساعتی یکبار بیدار میشدم و گل های قالی رو با چنگ می کَندم!!! بعد جالب اینجا بود که دقیقه ای یه نفر پیام میداد که فلان قسمت از مرخصی استحقاقی که استاد گفته ینی چی؟؟؟؟ منم در جواب همه میگفتم فردا براتون توضیح میدم، توضیحش زیاده اینجوری نمیشه!!!
بعد امروز صب که رفتم واسه امتحان هر کی منو میدید با دیدن رنگ و روی پریده م اول میگفت: عه !! حالت خوبه؟؟؟ چرا رنگت پریده؟؟ بعد قبل از اینکه من جوابی بدم میگفت: خو حالا فلان قسمت مرخصی استحقاقی چی بود؟؟؟!!!!!!! یکی از کسانی که قرار بود براش اون قسمت رو توضیح بدم سمیرا بود که با اینکه از سر ایستگاه دانشگاه تا چند دقیقه به امتحان با هم بودیم اما وقت نکردم واسش توضیح بدم!! بعد که رفتم سر جلسه دیدم دقیقا یکی از سوالات امتحان مرخصی استحقاقی بود!!!!!!! کلی عذاب وجدان گرفتم که خدایا الان سمیرا چکار میکنه!!!؟؟ بعد از امتحان که بهش گفتم گفت: تو که واسه " ط " توضیح دادی بعد دیگه من تو رو ندیدم منم همون توضیحات رو از " ط" پرسیدم و برام توضیح داده!! خیالم راحت شد و یه نفس راحت کشیدم، در غیر این صورت امشب از عذاب وجدان خوابم نمیگرفت!!!!
۹۴/۱۰/۱۷