خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
و ماه ـ عشق ِ بلند ِ من ـ ورای دست رسیدن بود.
دختری از دیار فرزانگان
دانشجوی کارشناسی حقوق، دانشگاه آیت الله بروجردی.
تمام مطالب این وبلاگ متعلق به نویسنده است و کپی فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

خسته ام... از دنیا و آدم هایش...

سه شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ

چند روزی هست که با دوستانم (سحر و سمیرا) برای ارشد با هم درس میخونیم.

امروز، وقت ناهار، یکی از دوستان خیره شده بود به دور دست‌ها و فکر میکرد، من ازش پرسیدم: به چی فکر میکنی؟ گفت: به خودمون، به زحمتایی که میکشیم، به شب نخوابی‌هامون، به هزینه‌هامون، به آینده‌مون و ... سکوت کرد. گفتم: و چی؟ گفت: واینکه خودمون هم میدونیم به هیچ جایی نخواهیم رسید. تا زمانی که مرد‌ها سر راه موفقیتمون (حداقل توی رشته ی ما) قرار دارند!

گفتم: آره! یادته اون بار استاد (ش) اومد سر کلاس و گفت: من تعجب میکنم خانوما توی دانشگاه چکار میکنن!!! و رو کرد به ما و گفت: الان باید شما جلوی اجاق گاز واستاده بودید و آش می پختید؟؟!!!! اون لحظه من از وجود اون استاد سر کلاس عقم گرفته بود!!!

گفت: آره! یادته، یه بارم استاد فلانی، گفت: زیاد به خودتون ننازید چون خییییییییلی زور بزنید و تلاش کنید نهایتش بشید یه دادیار که اونم کسی قبولتون نداره؟؟!!

گفتم: آره! یادمه، در حالی که داشتم از شدت غصه میترکیدم! بشقاب ناهارم رو کنار زدم و گفتم: درحالی که پسرا کل دوران دانشجوییشون رو با حقه بازی و دو دوزه بازی میگذرونن و در نهایت بدون اینکه شایسته باشن جایگاه‌های بلند حقوقی رو کسب میکنن و ما در نهایت محکوم به این هستیم که سرمون رو بکنیم توی کهنه‌ی بچه! حتا اگه دکترا داشته باشیم!

 و چقدر متاسفم برایخودم که مؤنث آفریده شدم! و چقدر متأسفم برای جامعه‌ای که به صرف زن بودن ما رو از طبیعی‌ترین حقمون (یعنی داشتن شغل مورد علاقه‌مون) محروم میکنه! و چقدر متأسفم برای... بگذریم... الان دوباره سیل توهین هاست که از طریق کامنت گذاشتن آقایون نثارم کنن.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۰
دختری از دیار فرزانگان

نظرات  (۶)

۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۰۲ ُسجاد زاهد
لطفا این مطلب را بخوانید.(حرف بزن بانو)


http://hamnafasetalabe.blog.ir/post/%D8%AD%D8%B1%D9%81-%D8%A8%D8%B2%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88-%D8%A8%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%A7-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%85
پاسخ:
مطلب جالبی بود. ممنونم.
خیلی وقت است که دیگه به جایگاه برابر فکر نمی کنم... برابری در زندگی... 
پاسخ:
:(
برابری توی جامعه ی ما مُرده...
جامعه ی ما مطلق مردسالاره ..همیشه زنها بخاطر زن بودنشون تحقیر شدن..
تاسف برانگیزه...
پاسخ:
اوهوم...
جامعه ما مطلق مردسالاره..زنها همیشه بخاطر زن بودنشون تحقیر شدن..
واقعا تاسف برانگیزه...
خدا رو شکر رشته ما این خبرا و این خل و چلا توش نیس:))))))
پاسخ:
مگه رشته تون چیه؟
زمین شناسی پایه. ما هممون تهش معلم میشیم، زن و مرد نداره :)))
پاسخ:
خیلی هم عالیه:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">