خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

خانه ی من در انتهای جهان است...

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
و ماه ـ عشق ِ بلند ِ من ـ ورای دست رسیدن بود.
دختری از دیار فرزانگان
دانشجوی کارشناسی حقوق، دانشگاه آیت الله بروجردی.
تمام مطالب این وبلاگ متعلق به نویسنده است و کپی فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

خاطرات ما و کتابخانه!!!!

شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۳۵ ب.ظ

امروز بعد از اینکه دو سه ساعت بکوب و پشت سر هم فقه خوندیم گفتیم یه چند دقیقه استراحت کنیم! بحثمون رسید به ازدواج و اینا، سحر داشت از شرایط یکی از خواستگارش میگفت که پارسال ردش کرده و میگفت از بین خواستگارایی که داشتم تنها کسی بوده که از رد کردنش پشیمون شدم!! آخه واقعن شرایطش خوب بود طرف! منم که در یه همچین مواقعی سرم درد میکنه واسه شوخی کردن و اینا گفتم: آخییییییی!!!! گریه نکنیا!!!!!! (در حالی که سحر وقتی تعریف میکرد از شدت خنده سرخ شده بود، میخواستم سر به سرش بذارم!!!) بذار از همین سبزه هایی که نزدیکمون هست گره بزنم تا بختت باز شه!!!! همینطور سه تایی داشتیم میخندیدیم و من شروع کردم به سبزه گره زدن!!! گفتم: این سبزه رو واسه سحر گره میزنم، خدایا! یه شوهر خوشگل و خوشتیپ و با سواد و پولدار نصیبش کن و محکم گره زدم!!!!! سبزه هم محکم گره خورد!!!!!! گفتم به جان خودم، سحر، یه همچین شوهری گیرت میاد!!!! بعد گفتم: حالا نوبت سمیرا هست!!! همین دعا رو کردم و یه سبزه هم محکم واسه سمیرا گره زدم!!!! سبزه ی سمیرا هم محکم گره خورد!!!! گفتم: بیا سمیرا! توأم یه همچین شوهری گیرت میاد!!!! حالا نوبت خودمه!! خدایا! یه شوهر خوشگل و خوشتیپ و با سواد و پولدار نصیبم کن و در همین حین سبزه رو داشتم گره میزدم که کلن پُکید از هم!!!!!!!!!!!!!! ینی سبزه گره که نخور هیچ بلکه به سه قسمت مساوی تقسیم شد!!!!!!!!!!! به حددددددددی خندیدیم!!!!! به حددددددددددی خندیدیم که دل درد گرفتیم!!!!!!!!!! گفتم: قبول نیست چرا سبزه ی شما گره خورد مال من نه؟؟؟؟!!!!!! حالا که اینجوریه باید بکَنَمش از جا و اون قسمت سبزه رو کلن کَندَم!!!!!!!!!!!

من واقعن شرمنده ی محیط زیست شدم!!!!!!! آخه یه شوهر ارزش داره که من قسمتی از فضای سبز رو به خاطرش نابود کنم!!!!!!!! من از طریق همین رسانه از تمامی دوستداران میحط زیست عذرخواهی میکنم!!!!

خدایا این شادی های دورهمی رو از ما نگیر!! الهی آمین.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۴
دختری از دیار فرزانگان

نظرات  (۶)

برای من هم یه سبزه گره بزن.. خخخخ:))))))
پاسخ:
نه!! چون سبزه ی خودم گره نخورد دیگه واسه هیشکی سبزه گره نمیزنم:)))))))
خب یه سبزه دیگه گره میزدی :دی
ایشالا همچین شوهری نصیب هر سه تون بشه :)))
خب یه سبزه دیگه گره میزدی :دی
ایشالا همچین شوهری نصیب هر سه تون بشه :)))
پاسخ:
شما چرا هر نظری رو سه بار میفرستی؟؟؟!!!
خب یه سبزه دیگه گره میزدی :دی
ایشالا همچین شوهری نصیب هر سه تون بشه :)))
پاسخ:
اتفاقن گره زدم اینبار محکم گره خورد ولی اصل همون اولیه!!! :))
ایشالا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۲۷ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۷ سالهای مرگ و پروانه شدن

سبزه ها را گره زدم اما

با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟!!


شادی تان همیشگی...

پاسخ:
ممنونم:)
تا باشه این خنده های دورهمی .. ;))))
اینقد حال میده کاملا حس کردم این پست رو .. ;))))
پاسخ:
:))
خییییییلی حال میده:)))) اصن یه وضی!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">